لالايي | سيد مجيد بني فاطمة ليلة 7 محرم 1441 هـ by Zahraa Kamar published on 2019-09-11T08:41:34Z شب تا صبح ميخونم برات لالايي من پایه این نیزه تو اون بالایی ارومه جون رباب با لا لایی مادر بخواب ببین به یاد توه مرگی به نوشه یک قطر اب بخواب کنار عمو .. خواب فرات ببین منم دعات میکنم سرت نیفته زمین لالالالا گل عطشان وخسته سرت رو نیزه دار رو نیزه نیزه بسته / .. دشمن پیش چشم من اب مینوشه گهواره ات را دیدم داره میفروشه امون از این قافله هم سفر با من حرمله به من نشونت میده .. راس تو را از این فاصله من از گهواره تو محال دل ببرم دیگه اروم نمیشم محاله اب بخورم! لالالا لا عزیز خفته رونه چی بزرگه برای این گلوت نه / داغ کام خشکت منٍ سوزونده جای تیغ افتاب رو چهرت مونده چشای باز عمو دوخته شده به زخم گلوت به نیزه دارت میگم باباتو بیار رو به روت لبات تکون میخوره داری صدام میکنی وقتی زمین میخورم داری نگام میکنی لالالالا گلم اروم میگیره روی گلوی بریده اش اخ جای تیره Genre محرم 1441 Comment by دانیال danyaldastan7971@gmail.com به به🌹🌹🌹❤️❤️❤️ 2020-09-19T06:48:01Z