در سرم باشد هوای عشق تو --- کربلایی جواد مقدم by Mahdiyar published on 2013-11-09T19:08:03Z در سرم باشد هوای عشق تو/ در دلو جانم بلای عشق تو دل زدم برتار گیسویت گره/دل به موج تیغ دادت این زره هجله گاه تو لب خندان من/کن تماشا این حنابندان من گرگ های شام و کوفه صف به صف/ می زنند این هلهله آن کف ز کف زهرو زخم خود به هم آمیختند/ سنگ جای نقل بر من ریختند تا که بر من سنگ باریدن گرفت/خون چکیدو فرصت دیدن گرفت ماه دیدی دور تا دورش هجوم/بر من آوردند از هر سو هجوم حمله های نیزه داران یکطرف/ پای کوبی سواران یکطرف روی از خون تابناکم را ببین/ زخم های سینه ی چاکم ببین حیدر در قتلگاه افتاده ام/ مادر در زیر پا افتاده ام مجتبی را نیزه باران دیده ام/ آسمان بر زمین غلطیده ام دیر اگر آیی مرا پر می برند/ زنده زنده از تنم سر می برند ای نوازش های تو تسکین درد/ من همین جایم عموجان برنگرد ای مرا از کودکی جای پدر/ ای نفس هایت نفس های پدر آفتاب و ماه من هر صبح و شام/ .... ای لب لعل تو اهلی من عسل/چون علی اکبر بگیرم در بغل پر شد فضا زعطرگلاب تنت عمو/ عطرتن تو زنده کند یاد اکبرم پابر زمین مکش که دلم ریش می شود/ پرپرمزن مثال کبوتر برابرم در استخوان خرد جناق تو دیده ام/ تصویر درب و خانه و مسمار و مادرم شیرازه عمرم شکسته تمام استخوان هایم شکسته اگر طفلم کرم چون باب کردم که صدها نیزه را سیراب کردم Genre Madahi